کد مطلب:106483 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:151

خطبه 098-در گریز از دنیا











[صفحه 2]

او را ستایش می كنیم به آنچه در گذشته روی داده، و در كار خود نسبت به آنچه پس از این روی می دهد از او یاری می جوییم، و سلامت در دین را از او درخواست داریم همچنان كه تندرستی را او خواستاریم. امیرمومنان (ع) در گفتار خود كه فرموده است: نحمده... تا فی الابدان، حمد و سپاس را به آنچه در گذشته واقع شده تخصیص داده است، زیرا سپاس بر نعمت پس از حصول آن انجام می گردد، و استعانت را به آنچه پس از این روی می دهد اختصاص داده است بدین سبب كه یاری خواستن نسبت به كاری است كه در آینده انجام می شود، سپس از خداوند درخواست سلامت در دین را كرده همچنان كه سلامت در بدن را تقاضا فرموده است زیرا در حقیقت بیماریهایی كه دین بدانها دچار می شود بسیار سخت تر از بیماریهایی است كه بدن بدانها گرفتار می گردد، از بادیه نشینی پرسش شد چه چیز تو را رنجور ساخته است؟ پاسخ داد: گناهانم، سئوال شد: چه میل داری؟ گفت: بهشت را، به او گفته شد: آیا می خواهی پزشكی برای مداوای تو بیاوریم، پاسخ داد: مرا پزشك بیمار كرده است، نقل شده كه عصره (عنتره خ) زن پارسای بصری از مردی شنید كه می گوید: كوری برای انسانی كه پیش از این بینا بوده چه قدر سخت و دشوار اس

ت، عصره گفت: این بنده خدا! تو بیماری گناه را فراموش كرده ای و اندوه بیماری تن را داری؟ بی گمان كوردلی و فراموشی از خدا، از این كوری ظاهری سخت تر و دشوارتر است، باری سلامت از كوردلی بسته به عنایات الهی است كه دل را از آفات گناه مصون بدارد، و به گناهكاران توفیق توبه و بازگشت مرحمت فرماید.

[صفحه 2]

از خطبه های آن حضرت علیه السلام است: رفض: رها كردن اموا: قصد كردند یحدوه: او را می راند سفر: مسافران یعدوه: از آن درمی گذرد مساوره: پریدن به روی یكدیگر ای بندگان خدا! شما را سفارش می كنم به ترك دنیایی كه دیر یا زود شما را رها می كند، هر چند شما جدایی از آن را دوست نمی دارید، و كالبدهای شما را می پوساند اگر چه شما خواهان شادابی و تازگی آن هستند. داستان شما و دنیا دآستان مسافرانی است كه رهسپار راهی شده و گمان برند كه آن را به پایان برده و به مقصدی كه در نظر گرفته بوده اند رسیده اند و بسا رونده امیدواری كه با شتاب تمام، مركب می راند تا به مقصد برسد ولی چه امیدی است برای كسی كه هستی او را روز مرگی است كه از او درنمی گذرد، او جوینده پر شتابی است كه آدمی را در این دنیا پیوسته به پیش می راند تا از آن جدا شود، پس به عزت و افتخارات دنیا دل مبندید و بر نعمتها و زیورهای آن خرسند و فریفته نشوید، و بر رنج و سختی آن بی تابی نكنید، زیرا عزت و افتخارات آن از میان می رود، و زیور و نعمت آن زایل می شود، و سختی و رنج آن پایان می یابد، و هر مدت و زمانی در این دنیا، به آخر می رسد، و هر زنده ای در آن رو به نیستی

می رود. آیا در آثار گذشتگان اگر بیندیشید چیزی نیست كه شما را از بدیها باز دارد، و در احوال پدرانتان كه درگذشته اند پند و عبرتی نیست اگر تعقل كنید؟ آیا نمی بینید درگذشتگان شما باز نمی گردند، و بازماندگان باقی نمی مانند؟ آیا نمی نگرید مردم دنیا چگونه روز و شب خود را در حالات گوناگون می گذرانند، یكی مرده و بر او گریه می شود، به دیگری تسلیت گفته می شود، یكی در بستر بیماری افتاده و دیگری به عیادت می رود، یكی در حال جان دادن است، و دیگری به دنبال دنیاست و مرگ هم به دنبال اوست، یكی غافل و بی خبر است در حالی كه خدا از او غافل نیست، و بدینگونه باقیمانده روزگار به دنبال گذشته سپری می شود. هان بهوش باشید، در آن هنگام كه به كارهای زشت می شتابید نابود كننده لذتها، و بر هم زننده شهوتها، و قطع كننده امیدها و آرزوها را به یاد آورید، و برای ادای حقوق واجب الهی و سپاس نعمتهای بی كرآن او از خداوند یاری بجویید. سپس امام (ع) سخن را با اندرزهایی شایسته و سفارشهایی خیرخواهانه درباره ی رهایی از دنیا ادامه داده و با بیان معایعب آن به شرح زیر مردم را از آن پرهیز داده است: 1- این كه دنیا را در همه احوال ترك كنند هر چند رهایی و دوری ج

ستن از آن را دوست نداشته باشند، این بی شك از بزرگترین مصلحتهاست كه انسان محبوبی را كه ناگزیر از او جدا خواهد شد به تدریج رها كند، و نفس خویش را بدین امر رام سازد زیرا اگر این كار را نكند، و یكباره از او جدا شود، با ریشه دوانیدن مهر آن در ژرفای جانش، همچون كسی خواهد بود كه از معشوقش به دور افتاده، و در جایی تاریك و ظلمانی درآمده باشد. 2- دنیا بدنها را می پوساند اگر چه مردم دوست دارند بدنهایشان تازه و شاداب باشد، این پوسیدگی بدن در دنیا به سبب بیماری و پیری است و سزاوار است از هر چه آزار می رساند دور شود، نه این كه دوستدار اصلاح آن باشد، سپس با ذكر تمثیلی از زندگانی مردم در دنیا به بیان خود ادامه داده آنان را به مسافران و دنیا را به راهی كه در آن حركت می كنند تشبیه كرده و فرموده است اینها به كسانی می مانند كه این راه را پیموده باشند، در این تشبیه، مردم از نظر سرعت حركت و نزدیكی آنها به دیار آخرت، و گذراندن دوران عمر مشبه، و آن كه راه را طی كرده مشبه به است، یعنی در سرعت سیر خود شبیه كسی هستند كه آن راه را به آخر رسانده باشد. سپس چون هر راهی ناگزیر غایت و نهایتی دارد كه مقصود سالك است، لذا كسی كه در پی مقصدی در

راهی روان است به سبب نزدیك شدن او به مقصد همانند كسی است كه به آن رسیده است، و این هشداری است درباره مرگ و مراحل پس از آن و ناچیز شمردن ایام زندگی و زیست در دنیا و این معنا را با این سخن خود تاكید می فرماید كه: چه بسا روندای كه با شتاب تمام مركب می راند تا به مقصد برسد، و جمله ان یجری الیها به معنای اجرائه الیها بسیر سریع می باشد یعنی راندن آن با شتاب تمام. و در برخی نسخه ها و كم عسی به جای و ما عسی آمده است. و معنا این است: چه بسیار امیدوار است كسی كه به سوی مقصدی با شتاب تمام می راند كه به آن برسد، و این استفهام برای تحقیر و ناچیز شمردن مدت حركت است كه مراد از آن همان مدت زندگی در دنیاست، و مفعول المجری محذوف است، و تقدیر آن المجری مركوبه می باشد. كه چون غرض تنها بیان اجرا بوده، مفعول حذف شده است و این واژه گاهی به صورت لازم هم آمده است، همچنین است قول آن حضرت: و ما عسی ان یكون بقاء من له... تا یفارقها یعنی: چه امید و آرزویی بر این بقا و دوام است؟ و كان در این جا تامه است، و استفهام در هر دو جا برای تحقیر و ناچیز شمردن مدت زیست در دنیا و رد بر آرزومندان و امیدواران به آن است. و مقصود از الطالب الحثیث مرگ ا

ست كه طلب كننده ای شتابان است. و بر سبیل مجاز لفظ طلب به مرگ نسبت داده شده وحدو برای آن استعاره گردیده و مناسبت آن بر خواننده پوشیده نیست، زیرا واژه حدو كنایه از علل و اسبابی است كه آدمی را پیوسته به سوی مرگ می كشاند. بیان آن حضرت كه فرموده است: و لاتنافسوا... تا الی فناء نهی است از این كه به دنیا در هیچ یك از احوال آن، چه خوب و چه بد اعتماد كنیم، عزت و افتخارات و زیورها و تنعمات آن را كه از جمله محاسن و خوبیهای دنیاست، پایدار بدانیم، و نهی كرده است از این كه به اینها دلبستگی و به خاطر آنها با یكدیگر همچشمی داشته باشیم، و اما شر دنیا عبارت از زیانها و سختیهای آن است كه از بی تابی و ناشكیبایی در برابر آنها نهی كرده است و درباره وجوب خودداری از ارتكاب آنچه نهی كرده استدلال فرموده است به ناپایداری و زوال آنها، و این كه هر چه زایل شدنی و از میان رفتنی است شایسته دلبستكی و رغبت نیست هر چند هم سودمند افتد، و در برابر سختیها و رنجها كه زوال پذیر است جزع و بی تابی روا نیست اگر چه زیان آور به شمار آید. فرموده است: او لیس لكم فی آثار الاولین... تا لایبقون. امام (ع) در این بیان به مردم آثار پیشینیان و پدران آنها را كه

درگذشته اند یادآوری می كند و می پرسد آیا بدانها عبرت گرفته اید؟ و این از نوع استفهام انكاری است كه دلالت دارد بر این كه عبرت نگرفته اند، و این بنابراین فرض است كه گذشتگان و پدران آنها از خرد برخوردار بوده اند، چنان كه اینها همین گمان را درباره آنها دارند. سپس هشداری است بر این كه بنگرند و پند گیرند كه گذشتگان باز نمی گردند و بازماندگان باقی نمی مانند، زیرا همین امر مایه عبرت بسیار است، و نیز تذكری است بر این كه از اختلافی كه در احوال مردم دنیا مشاهده می كنند و حالات گوناگون و متنوعی را كه در مردم می بینند، می توانند دریابند كه دنیا در هر حالی كه باشد پایدار نیست، و شایستگی دوام و بقا را ندارد، و این مردم دنیا هستند كه یكی مرده و دیگری بر او می گرید، به یكی تسلیت داده می شود، دیگری بر روی زمین افتاده و دچار بیماری ها و دردهاست دیگری به عیادت او می رود و اندوه او را دارد، و دیگری در حال جان دادن و احتضار است، و آن كه از همه اینها سلامت مانده است در تكاپوی دنیاست بی خبر از این كه مرگ در پشت سر اوست و او را دنبال می كند و از اراده ای كه درباره اش دارد آگاه نمی باشد و خداوند هم از او غافل نیست، و سرانجام هم باید ب

ه دنبال گذشتگان برود هر چند ماندن او در این دنیا به درازا كشد. ما در جمله ما یمضی مصدری است، و این كه در بیان گروههای مردم دنیا مرده را مقدم داشته است، برای این است كه یادآوری مرگ بزرگترین موعظه است، واژه جود در جمله: و آخر بنفسه یجود را برای كسی كه در حال جان دادن است استعاره آورده است، بدین مناسبت كه آدمی هنگام مرگ جان خود را می دهد و تسلیم می كند، همان گونه كه جواد یا بخشنده دارایی خود را می بخشد، پس از این دستور می دهد كه مرگ را به یاد آورند، و آن را با آثار و صفات نفرت انگیزش توصیف می كند كه ویران كننده لذات و خوشیها، و تباه كننده شهوات و امیال، و قطع كننده آرزوها و امیدهاست، و فرموده است در آن هنگام كه به سوی كارهای زشت می شتابید مرگ را به خاطر آورید تا یادآوری آن شما را از ارتكاب اعمال ناروا باز دارد، سپس مردم را ترغیب می فرماید كه رو به سوی خدا آورند و از او كمك بخواهند تا مشمول عنایات او شوند و لطف جمیل او را بخواهند كه توفیق دهد با مواظبت بر انجام دادن تكالیفی كه بر عهده ما گذاشته است، نسبت به ادای حقوق واجب او اقدام كنیم، و نعمتهای بی كران او را پیوسته معترف و سپاسگزار باشیم، و با در نظر گرفتن جلا

ل كبریایی او همه چیز را از او بدانیم، كه توفیق نیز از اوست.


صفحه 2، 2.